ف

يا ايتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضية مرضية
«مادرم، خوب یادم است هر وقت عازم جبهه میشدم مرا از زیر قرآن عبور میدادی و بانگاهت مرا بدرقه میکردی مادرم با این کارت کاری را انجام دادی که روز عاشورا در سرزمین کربلا مادر حضرت علی اکبر انجام داد مادرجان من هم به راه علی اکبر ،رفتم پس هر وقت دلت سوخت و اشک جاری شد بر شهدای کربلا گریه کن مادر تو دوست داشتی عروسی مرا ببینی ولی عروسی حقیقی من در جبههها برگزار شد خداوند صیغه عقدم را،خواند سنگرم حجله بود و بر این عروسی امام زمان (عج) و همرزمانم شاهد بودند.