خاطره ای از دوست شهیدم حسین هادی گلیجان

سلام من با شهید همکلاس بودم و یکی از ویژگی های شهید که ایشان را برجسته نموده بود مسئولیت های زیادی که پذیرفته بودند علیرغم اینکه کم سن و سال بودند و خودشان محصل بودند ، در مسجد محل معلم نهضت پیرمردها و مربی قرآن بچه ها بودند ، نماز جماعت ، ورزش و … و خاطره دوم من از ایشان این است یک روزی مسابقه فوتبال بچه های دبیرستان با معلم ها بود ، کل مدرسه بحالت تعطیل و همه هیجان داشتیم مسابقه فوتبال که در حیاط مدرسه برگزار می شد را ببینیم من یک لحظه ای از شهید بخاطر دارم صدای اذان از بلندگوی مدرسه پخش می شد و همه مدرسه در همهمه و هیجان مسابقه ، حسین درحالیکه وضو گرفته بود و آب وضو از دستانش چکه می کردجهت ادای فریضه نماز بسوی نمازخانه مدرسه می رفت گفتم حسین بیا فوتبال ُ ببین گفت الان اذانِ وقت نمازِ و رفت.یادش گرامی