خاطره
شهید داود اکرادی از نظر رادیو عراق کشته شد به قتل رسید ولی طبق گفته سرتیپ نورالدین افضلی که با پدر من صحبت کرد در شهر خمام رشت که به دیدار ش رفتیم در سال 1369 افضلی گفت که از 4 فروندهواپیمای میگ عراق 2 فروند میگ عراق به ما نزدیک شدند وگفتند به زبان انگلیسی بشین زمین.افضلی گفت داوود اعتنایی نکرد یهو پیج زد به شهید علیرضا یاسینی که موتور 1 آتش گرفت بعد گفت که موتور 2 هواپیما f4آتش گرفت ارتباط قطع شد.افضلی ادمه داد البته من اون موقع 8 سالم بود ولی کاملا یادمه. افضلی ادامه داد که پرتاب کابین خودم وداود را زدم.گفت که دراثرسوختن چشمهایم کور شده بود هیچ جا را نمیدیدم رسیدم زمین صدای آبی راشنیدم رفتم سمتش ابی به صورتم زدم.دیگه چیزی متوجه نشدم به هوش که آمدم دیدم دربیمارستان بغداد هستم.یه افسر عراقی آمد خوش تیپ بود به فارسی شکسته بسته ایی به من گفت تو خلبان یکی گفتم آره:گفت دروغ میگی تو خلبان دومی کمک خلبانی.دومرتبه پرسید تو خلبان یکی بازم گفتم:آره بازگفت:دروغ میگی تو خلبان دومی..این حرفو افسر عراقی به افضلی گفت. افضلی ادامه داد: دیدم افسر عراقی دستشو کرد تو جیبش کیف داود را دراورد وافسر عراقی گفت که خلبان یک تو این نبود.داود موقعی که خواستیم حرکت کنیم از پایگاه شاهرخی کیفشو که عکس خودش وهمسرش با اطلاعات شناسایی گه راجب به خودش بود درجیب بالای یونیفرم خلبانیش گذاشته بود.افضلی گفت:تا دیدم ماندم گفتم آره خلبان یک اینه.گفت:دیگه هیچ اطلاعی از داود نداشتم.این گفته های نورالدین افضلی به پدر من بود.خیلی پیگیر شدیم شاید اطلاعی ازش بدست بیاریم.آری خلبان داود اکرادی به زمین رسید در حالکه قطعه عکسی از صلیب سرخ به خانواده اش رسانیده شد دراسارت دشمن بعثی به شهادت رسید.6 سال بعد از شهادت داود پدر به رحمت ایزدی پیوست:الان 30 سال و7 ماه از فوت پدرش میگذره.مادر داود هم 29 سال بعد در سال 1389 به دیار باقی شتافت.مزار(قبر)پدر داود عمو بزرگه مرحوم عزیزاله اکرادی بزرگ خاندان اکرادی آرامگاه (قبرستان)بهشت زهرا شهر تهران قطعه 16 ردیف 71 شماره 39