محمد حسن نظرنژاد در۱۳۲۵/۳/۳ در روستای بته مرده در ۷۰ کیلومتری جاده مشهد- سرخس در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد . پدربزرگ مادری و پدری او از روحانیون مبارز علیه طاغوت زمان خودشان بوده اند.
محمدحسن دوران کودکی را درهمان روستا سپری کرد و زمانی که به سن نوجوانی و جوانی رسید در منطقه خودشان حریفی در کشتی با چوخه نداشت و روستا را برای خود کوچک دید ،بنابراین به شهر مقدس مشهد عزیمت کرد . در مشهد اول شاگرد نانوایی شد و بعد از آن وارد کار بافندگی شد و کم کم با پشت کار فوق العاده ای که داشت مغازه بافندگی ای روبرا کرد و در روزهای جمعه با چند تن از دوستان خود به دلیل اینکه آن زمان جوان ها تفریح سالمی نداشتند در گلشور طلاب گود کشتی برپا کردند و در آنجا جوان ها را جمع می کردند و مشغول کشتی می شدند و به دلیل قدرت بدنی بالایی که داشت و علاقه زیادی که به کشتی داشت در این رشته ورزشی بسیار موفق بود تا حدی که به تیم ملی کشتی نیز دعوت شد .
با زمزمه های انقلاب محمدحسن که آن زمان ها به پهلوون معروف شده بود به جمع تظاهرات کنندگان و انقلابیون پیوست و کم کم به بیت آیت الله شیرازی راه پیدا کرد و مبارزاتش شکل رسمی به خود گرفت . در این زمان به خاطر اینکه زیر نامه حزب رستاخیز را امضاء نکرد دستگیر و به زندان رفت و به خاطر قدرت بدنی بالایی که داشت ساواک هرچه بیشتر شکنجه می کرد از پهلوون کمتر حرف در می آمد و ساواک نتوانست از پهلوون حرف بکشد بنابراین بدون اینکه نتیجه ای بگیرد پهلوون را با چشمانی بسته از ماشین به بیرون انداختند.
بابانظر تقریباً جزو اولین کسانی بود که به جبهه رفت و جزو آخرین افرادی بود که از جبهه بازگشت ، بابانظر در سال۱۳۷۰ بود که از منطقه بازگشت و در لشکر ۵نصر به عنوان معاونت عملیات با تمام جراحاتی که داشت مشغول به خدمت شد و یک لحظه از فکر بسیجیانی که بعد از جنگ بدون هیچ نوع پشتیبانی در این جامعه رها شده بودند بیرون نیامد تا اینکه در همان مکانی که از همان جا جنگ خود راشروع کرده بود یعنی کردستان در ۱۳۷۵/۵/۷ به خدای خود لبیک گفت وبه آرزوی دیرینه اش که شتافتن به یاران شهید خود بود و نوشیدن شهد شیرین شهادت رسید .