در يكي از روزهاي سال ۱۳۳۵، روستاي حسين آباد مرودشت شاهد تولد كودكي بودكه پيشاني بلندش فرداي آفتابي او را آيينه وار پرتو مي افشاند .
محمد زيبندة نام او شد و بدين ترتيب با اولين اذاني كه در گوش او طنين افكند دل شوريده اش با محمد (ص) و علي (ع) و اهل بيت عليهم السلام پيوندي
ناگسستني يافت .
محمد ، تحصيلات ابتدائي را همراه با آموزش قرآن كريم در زادگاهش به پايان رساند و سپس عازم تهران گرديد . او به خاطر تأمين هزينة زندگي خود و خانواده اش مجبور شد روزها كار كند و شبها را به تحصيل بگذراند . با اينهمه قبل از شروع دورة متوسطه مجبور به ترك تحصيل شد . مرگ جانگداز مادر ، دوراني پر مشقت از زندگي او را رقم زد و تكفل خانواده اي را بر عهده گرفت كه اينك چشم اميد به دستان پرتوان او داشتند . شهيد اثري نژاد بدين ترتيب به تنهايي بار مشكلات خانواده را بر دوش كشيد تا اينكه در سال ۱۳۵۷ با دختري پارسا و پاكدامن ازدواج كرد . روزهاي فرخندة ازدواج او با روزهاي شكوهمند پيروزي انقلاب اسلامي همزمان بود . محمد در مبارزات مردمي ، تظاهرات و راهپيمائي ها حضور فعال داشت . پس از پيروزي انقلاب نيز جزء اولين كساني بود كه عاشقانه به خيل سربازان جان بركف سپاه پيوست و به عضويت اين نيروي خودجوش مردمي درآمد و پس از مدتي كوتاه با آتش افروزي هاي ضد انقلاب در كردستان راهي اين منطقه گرديد .
با شروع جنگ تحميلي مردانه سلاح برگرفت و جبهه هاي جنوب را جهت ادامة مبارزه برگزيد . شهيد دراكثر عملياتها حضوري فعال داشت. تدارك و تأمين امكانات و لجستيك در عملياتهاي مختلف از اموري بود كه به خوبي از عهدة انجام آن برآمده و پس از مدتي مسئوليت تداركات «قرارگاه نجف» به ايشان محول گرديد .
فرماندهي لجستيك نيروي دريايي سپاه و نهايتاً جانشيني تداركات پايگاه دريايي قرارگاه خاتم ، آخرين مسئوليت شهيد در زمان شهادت بود .
روح نا آرام و سراسر اشتياق شهيد اثري نژاد پس از چندين سال نبرد بي امان با دشمنان زبون ، در روز ۱۲ اسفند ۱۳۶۴ ميله هاي ستبر اين قفس خاكي را شكافت و
عاشقانه در بيكران قرب به پرواز درآمد . عمليات والفجر ۸ يادمان پرواز ملكوتي اين عاشق واصل است .